سه شنبه 14 تير 1390برچسب:بهتری عشق, :: 17:2 :: نويسنده : erfan bestboy
اونم رفت مثل همه ي اونايي كه اومدن تو دلم به يادگار تيشه زدن و رفتن آره اونم رفت مي گفت واسه خودش دلايلي رو داره ولي... آره ولي هيچ كدمشون منطقي نبود حداقل از نظر من منطقي نبود آره نبود واقعا نبود آره اونم رفت با اينكه ميدونست من الان خيلي بهش احتياج دارم آره آره آره آره من بهش احتياج داشتم ولي به قول خودش از ترس اينكه هيچ كدوممون به هم وابسته نشيم رفت خيلي برام جالبه انگار هنوز تو رويام ۲ - ۳ ساعت شايد بيشتر كنار هم بوديم خودش پيشنهاد ملاقاتمونو ok کرده بود ولی قبلش خودم خواستم حتی نذاشت من ۱ ساعت فقط یه ساعت تو رویاهام خوش باشم آره رویای داشتن اون اون مهربون مهربونی که با یه اتفاق پاش به زندگیم باز شده بود یه سوال دارم آگه میخواست بره پس واسه چی دیگه اومده بود من که هنوز باورم نمیشه که رفته باشه ولی رفته واسه همیشه آره رفته آره رفته آره رفته آره رفته آره رفته آره رفته آره رفته آره رفته آره رفته به خدا رفته الان فقط همینو میگم و بس یه شعر و یه متن ادبی نمی دونم من که دیگه مغزم کار نمیکنه . همین و بس ![]() ![]() |